برندسازی شخصی تلاش آگاهانه و عمدی برای ایجاد و تأثیرگذاری بر ادراک عمومی از یک فرد از طریق قرار دادن آنها به عنوان یک مرجع در صنعت خود، ارتقای اعتبار آنها و متمایز کردن خود از رقبا، برای پیشرفت حرفه ای و گسترش دایره نفوذ آنها است. و تأثیر بیشتری دارند.[1]
فرآیند برندسازی شخصی شامل یافتن منحصربهفرد بودن خود، ایجاد شهرت بر روی چیزهایی است که میخواهید با آنها شناخته شوید و سپس به خود اجازه میدهید که به خاطر آنها شناخته شوید. در نهایت، هدف ایجاد چیزی است که پیامی را منتقل کند و بتوان از آن درآمدزایی کرد.[2]
در حالی که برخی از شیوه های خودیاری بر بهبود خود تمرکز دارند، برندسازی شخصی موفقیت را به عنوان شکلی از خود بسته بندی تعریف می کند.[3] تصور میشود که این اصطلاح از مقالهای که تام پیترز در سال 1997 نوشته بود سرچشمه گرفته است.[4][5] دیوید مک نالی و کارل اسپیک، بازاریابان در کتاب خودت باش، که برای اولین بار در سال 1999 منتشر شد، نوشتند: “برند شما یک ادراک یا احساسی است که توسط شخصی غیر از شما حفظ می شود و تجربه کامل داشتن رابطه با شما را توصیف می کند.” ]
افراد گاهی اوقات نام های شخصی یا نام مستعار را با مشاغل خود مرتبط می کنند. قابل ذکر است، چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده و غول املاک و مستغلات دونالد ترامپ از نام خانوادگی خود در املاک و سایر شرکت ها (به عنوان مثال برج ترامپ) استفاده می کند. افراد مشهور همچنین ممکن است از موقعیت اجتماعی خود برای حمایت از سازمان ها برای منافع مالی یا اجتماعی استفاده کنند. به عنوان مثال، کیم کارداشیان از طریق نفوذ رسانه ای خود از برندها و محصولات حمایت می کند. [7] رابطه بین برندها و مصرف کنندگان پویا است و باید دائماً اصلاح شود. این روند مستمر دوگانگی مصرف گرایی را نشان می دهد.[8] یک برند شخصی یک تصور یا برداشت به طور گسترده و کاملاً یکسان از یک فرد بر اساس تجربه، تخصص، شایستگی ها، اقدامات و/یا دستاوردهای او در یک جامعه، صنعت یا بازار به طور کلی است.[1] برندهای شخصی ممکن است عمداً برای اختراع مجدد یک شخصیت عمومی اصلاح شوند. این ممکن است برای بهبودی از شرم عمومی، یا بیرون آمدن دوباره از ابهام باشد. درک عمومی از اصالت اغلب تعیین کننده موفقیت یک برندسازی مجدد است.[نیازمند منبع]تاریخایده تعیین موقعیت هویت شخصی یا حرفه ای شما در سال 1981 در کتاب موقعیت یابی: نبرد برای ذهن شما، نوشته آل ریس و جک تروت ظاهر شد.[9] به طور خاص در “فصل 23. تعیین موقعیت خود و شغل شما – می توانید با استفاده از استراتژی موقعیت یابی برای پیشرفت شغلی خود سود ببرید. مفهوم برندسازی شخصی اغلب به تام پیترز و مفهوم “برند شما” از کتاب او در سال 2001 با نام تجاری شما 50 (باز اختراع کار): پنجاه راه برای تبدیل خود از “کارمند” به برندی که متمایز و تعهد را فریاد میزند نسبت میدهند. و Passion، بر اساس مقاله قبلی او در سال 1997 شرکت Fast با عنوان “Brand Called You.” برندسازی شخصی به دلیل استفاده از اینترنت اهمیت پیدا کرده است، زیرا رسانه های اجتماعی و هویت های آنلاین بر دنیای فیزیکی تأثیر می گذارند. کارفرمایان به طور فزاینده ای از ابزارهای رسانه های اجتماعی برای بررسی متقاضیان قبل از پیشنهاد مصاحبه استفاده می کنند. اقدامات شامل جستجوی تاریخچه متقاضی در سایت هایی مانند فیس بوک و توییتر و انجام بررسی پیشینه با استفاده از موتورهای جستجو و ابزارهای دیگر است.[11] این منجر به کاهش درخواستهای شغلی فقط رزومه میشود و به نفع ارائه سایر اشکال برندسازی شخصی است. اینها ممکن است شامل پیوندهایی به یک نمایه حرفه ای (مانند لینکدین)، یک وبلاگ شخصی، مجموعه ای از مقالات مرتبط با صنعت و شواهدی از یک دنبال کننده آنلاین باشد. این تلاش ها ممکن است شانس افراد را برای به دست آوردن شغل بهبود بخشد.[نیازمند منبع] به گفته آلبرتو چینچیلا آبادیاس، «توصیه میشود که شرکت به منظور استفاده مؤثر از این فناوریها، کارکنان و مدیران خود را در زمینه مهارتهای ارتباطی و دیجیتالی آموزش دهد».[12]
///////////////////////////////////////////////
رسانه های اجتماعی و برندسازی شخصیرسانه های اجتماعی فراتر از فیس بوک و توییتر و به دنیای حرفه ای نیز گسترش می یابد. پروفایل های حرفه ای عمومی مانند لینکدین و شبکه های شرکت یا صنعت خاص مانند Slack وجود دارد. به دلیل این شبکه های حرفه ای، خودبرندسازی برای یافتن شغل یا بهبود جایگاه حرفه ای فرد مفید است. به عنوان یک منبع باز آنلاین، رسانه های اجتماعی به مکانی تبدیل شده اند که با اطلاعات بسیار قابل اعتماد و منبع برای هدف قرار دادن هویت کاربران تکمیل می شود.[13] ایجاد یک نام تجاری و حضور آنلاین از طریق شبکههای داخلی شرکت به افراد این امکان را میدهد تا با همکاران خود نه تنها از نظر اجتماعی بلکه از نظر حرفهای نیز ارتباط برقرار کنند. این نوع تعامل به کارمندان اجازه می دهد تا برند شخصی خود را نسبت به سایر کارمندان ایجاد کنند و همچنین به نوآوری در شرکت دامن بزنند زیرا افراد بیشتری می توانند از افراد بیشتری یاد بگیرند. برخی از سایتهای رسانههای اجتماعی، مانند توییتر، میتوانند مخاطبان گستردهتری داشته باشند که میتوانند از تماسهای حرفهای و شخصی تشکیل شوند، که پس از آن میتوان آنها را به عنوان یک محیط «حرفهای» با هزینههای حرفهای بالقوه در نظر گرفت.[14] توییتر به دلیل ماهیت آشکارا عمومی آن به یک پلتفرم دو طرفه تبدیل میشود که بسته به میزان سانسوری که کاربر در مورد آن تصمیم میگیرد، میتوان از آن به طرق مختلف استفاده کرد. برندسازی شخصی بر “خود بسته بندی” تمرکز دارد، جایی که “موفقیت توسط مجموعه مهارت ها، انگیزه ها و علایق درونی افراد تعیین نمی شود، بلکه بر اساس میزان اثربخشی آنها … برندسازی شده است.” ارتقاء به جای ابراز واقعی خود تفاوت بین این دو در این است که خود تبلیغی عمداً از همه جنبهها عمدی است، زیرا فرد عمداً تصویر یا شخصیت خود را شکل میدهد، در حالی که ابراز خود حتی میتواند محصول جانبی ارتقاء باشد.[16]جدا از آرزوهای حرفه ای، برندسازی شخصی می تواند در شبکه های اجتماعی در سطح شخصی نیز برای افزایش محبوبیت استفاده شود. خود آنلاین به عنوان یک ابزار بازاریابی و تبلیغاتی برای برندسازی یک فرد به عنوان یک نوع شخص استفاده می شود. سپس موفقیت در پلتفرمهای مجازی تبدیل به «ارزش اجتماعی آنلاین [که میتواند] به پاداشهای واقعی در دنیای آفلاین تبدیل شود» میشود. ایجاد ردپای دیجیتالی و انتقال پیام آنها.” از طریق بازاریابی ماهرانه برند شخصی او.[18] از آنجایی که رسانههای اجتماعی به وسیلهای برای برندسازی خود تبدیل شدهاند، این غولها شروع به حفظ نام تجاری آنلاین خود به عنوان یک شغل کردهاند، که راههای جدیدی را برای تفکر در مورد کار و نیروی کار به ارمغان میآورد[19] منطق سایتهای آنلاین و حضور بازخورد به این معنی است که حضور آنلاین شخص توسط دیگران با استفاده از همان عنوان برای قضاوت در مورد برندها مشاهده می شود: ارزیابی، رتبه بندی و قضاوت. بنابراین، سایتهای شبکههای رسانههای اجتماعی بهعنوان مکانهای پیچیده و با واسطه فناوری برای برندسازی خود عمل میکنند.[19] افشایبرندسازی شخصی شامل تمرین خودافشایی است و این شفافیت بخشی از آنچه فوکو آن را “مراقبت مناسب از خود” می نامد.[8] در این معنا، افشاگری به جزئیات زندگی روزمره فرد برای مصرف دیگران اشاره دارد، در حالی که شفافیت اثر این نوع افشا است. شفافیت اساساً به بینندگان یک دید کامل از خود واقعی خود می دهد.[8] افشاگری با کمک دیجیتال، که شامل ساختن یک نام تجاری شخصی در یک سایت شبکه اجتماعی است، بر گفتمان های سنتی خود واقعی به عنوان گفتمان شفاف، بدون ساختگی و باز برای دیگران متکی است. اصالت هم به عنوان ساکن در درون خود تلقی می شود و هم با اجازه دادن به جهان خارج برای دسترسی به درون خود نشان داده می شود.[8] جالب است که در مورد ایده اصالت با افشاگری فکر کنیم، و شبکه های اجتماعی آزادی را در افشای یک خود غیر معتبر می دهند. در تمام مدت، این پستها آرشیو دیجیتالی از خود را تشکیل میدهند که از طریق آن میتوان برندی را توسط دیگران ایجاد کرد. انتقاداتبرندسازی شخصی نویدهای افزایش موفقیت در دنیای تجارت را می دهد. هزاران کتاب، برنامه، مربیهای شخصی، و مقالههای خودیاری وجود دارد تا به افراد کمک کند تا برندسازی خود را یاد بگیرند. این استراتژیها بر اصالت تأکید میکنند و غالباً بهعنوان «بیشتر از آنچه هستید» و همچنین «قرار بود که باشید» تعریف میشوند.[20] طرف دیگر این «استراتژیهای موفقیت» این است که این خود کالایی بسیار ظریف است.[15] از آنجایی که برندسازی شخصی اساساً اشاره و در برخی موارد تجلیل کننده برخی ویژگی های مثبت یک فرد است، بی شباهت به برندسازی سنتی محصولات و شرکت ها نیست. این امر افراد را در جایگاه محصولاتی قرار میدهد که در آن تلاشهایشان برای انسانتر جلوه دادن به هم میخورد.[20] این امکان توسط افراد مشهور و سیاستمداران مورد سوء استفاده قرار می گیرد، زیرا “بازاریابی شخصیت های فردی به عنوان محصولات” راهی موثر برای به دست آوردن میلیون ها طرفدار نه تنها به صورت آنلاین بلکه در زندگی واقعی نیز هست.[16] برای افراد مشهور از همه نوع، پرسونای آنلاین مارک آنهاست. روابط عمومی جاستین بیبر و باراک اوباما به طور یکسان می توانند به راحتی “برند” را کنترل کنند و در معرض دید قرار گرفتن و سودآوری را به حداکثر برسانند.[نیازمند منبع] از سوی دیگر، برندسازی شخصی ممکن است به کارفرمایان بالقوه این فرصت را بدهد که با دقت بیشتری در مورد تواناییها و تناسب فرهنگی یک نامزد قضاوت کنند، زیرا وبلاگها، نمایهها، وبسایتها و غیره، بخشهایی از کار هستند که میتوان آنها را ارزیابی کرد.[21][22][22] استناد مورد نیاز] ایده های مرتبطنظریه خودارضایی گافمننظریه خودارائی اروینگ گافمن به بررسی روشی میپردازد که مردم میخواهند دیده شوند و مردم چگونه توسط همسالان خود درک میشوند. گافمن از اصطلاح دراماتورژی برای توصیف نگاه کردن به شخصیت خود به عنوان یک درام استفاده می کند و با اعمال شما به عنوان یک بازیگر در یک نمایشنامه رفتار می کند. میتوان نحوه دید همتایان خود را کنترل کرد و در مورد افراد مشهور یا ورزشکاران، میتوان با استفاده از آنچه که با استفاده از رسانههای اجتماعی مختلف به مردم ارائه میکند، یک برند شخصی ساخت. تئوری ارائه خود و برندسازی شخصی دست به دست هم می دهند، ما می بینیم که افراد مشهور و ورزشکاران با استفاده از توییتر، فیس بوک، اینستاگرام و اسنپ چت یک برند یا شخصیت خاص را می سازند. ساختن یک برند شخصی بخش بزرگی از زندگی افراد مشهور است و می تواند به آنها در گسترش آگاهی کمک کند و همچنین راهی برای ارتباط با طرفداران/حامیانشان فراهم کند. این امر از طریق استفاده از رسانه های اجتماعی و توانایی فردی که به دنبال ایجاد یک برند شخصی برای شنیدن پیام های خود است، ممکن می شود. تئوری خودنمایی به این میپردازد که چگونه افراد به دنبال ایجاد هویتی برای خود هستند که دوست دارند توسط همسالان خود یا در چشمان عمومی دیده شوند. این همان چیزی است که گافمن آن را صحنه جلو می نامد. صحنه جلویی یکی از اجزای کلیدی این نظریه است و روشی است که فرد در حضور عمومی یا اطراف افراد دیگر برای ساختن شخصیت خاصی برای اینکه دوست دارد دیگران به آن نگاه کنند، عمل می کند. صحنه جلویی جایی است که افراد مشهور و ورزشکاران تمایل دارند برند خود را بسازند و پیامهای مثبت و عمدی زیادی را نشان میدهند که سعی میکند آنها را در نور خاصی به تصویر بکشد که شخص دوست دارد در آن دیده شود. برخلاف آنچه که گافمن از آن به عنوان پشت صحنه یاد می کند، که روش خاصی است که یک فرد زمانی که در انظار عمومی نیست یا در رسانه های اجتماعی پست نمی گذارد، عمل می کند و سعی می کند شخصیت یا برند خاصی بسازد که دوست دارد دیگران ببینند.نمونههای زیادی از افراد مشهور وجود دارد که از طریق نوعی پلتفرم رسانههای اجتماعی برای خود برند میسازند. در واقع، به ندرت میتوان یک ورزشکار یا چهره مشهور را بدون صفحه رسانه اجتماعی، چه توییتر یا اینستاگرام، دید. سلبریتیها از این رسانهها بهعنوان راههایی برای برندسازی خود استفاده میکنند، با نشان دادن زندگیشان به مردم و داشتن طرفدارانی که به آنها احساس نزدیکی میکنند، تقریباً مثل اینکه دوست هستند و از طریق رسانههای اجتماعی مانند توییتر و اینستاگرام ارتباط برقرار میکنند. همچنین، برای اینکه بیشتر طرفداران خود را علاقه مند نگه دارند و تا حد ممکن به افراد مشهور دسترسی پیدا کنند، روزانه در فیس بوک، توییتر، اینستاگرام و اسنپ چت به روز می شوند تا پیام آنها توسط مخاطبان بیشتری قابل مشاهده باشد. آنها می توانند طرفداران را در مورد همه چیز از لباسی که می خواهند بپوشند گرفته تا دیدگاه های سیاسی خود مطلع کنند. رسانههای اجتماعی راه سادهای را برای افراد مشهور فراهم کردهاند تا برند شخصیشان را به مخاطبان بیشتری برسانند، و آنها از «صحنه جلویی» استفاده میکنند تا به شیوهای خاص بر مردم تأثیر بگذارند و خود را در چشمان عمومی خوب جلوه دهند. «مرحله پشتی» بخشی از نظریه گافمن در مورد تئوری خودنمایی است، و اتفاقات یا باورهایی است که مردم نمیخواهند همتایان یا عموم مردم لزوماً ببینند یا بشنوند. اینها اتفاقاتی هستند که در پشت صحنه اتفاق می افتند و اغلب می توانند به اعتبار یک نفر آسیب بزنند و زمانی که یک سلبریتی در تلاش برای ایجاد یک برند شخصی است، از آنها اجتناب می شود. اینها اغلب اتفاقات شخصی یا باورهایی هستند که بر نحوه نگاه مخاطبان به برندی که شما می سازید تأثیر منفی می گذارد. نمونههای متعددی از افراد مشهور وجود دارد که چیزی را میگویند که نمیخواستند عموم مردم آنها را بشنوند، اما آن را اعلام کردند و این به برندی که میسازند آسیب میزند. یکی از نمونههای آن زمانی است که دونالد استرلینگ، مالک لسآنجلس کلیپرز، نظرات نژادپرستانهای را به دوست دختر آن زمان خود کرد و او آنها را ضبط کرده بود و در رسانههای اجتماعی خود قرار داده بود.[23] دونالد استرلینگ به سرعت از تیم حذف شد و دیگر با NBA مرتبط نیست. این نمونهای از این است که چگونه چیزی در پشت صحنه بر چیزی که میخواهید مردم شما را به عنوان آن ببینند تأثیر منفی میگذارد.تئوری خودنمایی در دنیای افراد مشهور و ورزشکاران حرفه ای بسیار مشهود است و بخش بزرگی از ساخت یک برند برای خودشان است. به نظر میرسد نظریه گافمن خود را به خوبی با برندسازی شخصی این افراد مشهور شناسایی میکند و میتوانید ببینید که چرا آنها میخواهند از رسانههای اجتماعی برای نشان دادن مثبت پیامی که میخواهند توسط عموم خود شنیده شود (صحنه جلو) استفاده کنند و از باورهای شخصی بیشتری که ممکن است اجتناب کنند. بر نام تجاری آنها تأثیر منفی می گذارد (بازگشت).در صورت نیاز کسب اطلاعات بیشتر در زمینه برند سازی دریافت مشاوره رایگان از استودیو سمائی فرم درخواست مشاوره زیر را پر کنید تا در کوتاه ترین زمان ممکن کارشناس ها با شما ارتباط بگیرند.